پیشینه انقلاب مخملی در ایران به سال 1378 و حادثه كوی دانشگاه باز میگردد. در روزهای آغازین سال 1378 نتانیاهو، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خواستار اجرای فوری پروژه "انفجار از درونِ" ساختار حكومتی ایران شد و تأكید كرد: "باید با ایران كاری كرد تا همان اتفاقی كه در شوروی سابق صورت گرفت، پیش آید و آن هم انفجار از درون است."
تا قبل از اعلام نتایج انتخابات، كمتر كسی قبول میكرد كه میرحسین موسوی اتوبان لشكركشی و تهاجم كسانی است كه قصد براندازی نظام را دارند؛ اما اكنون كه میرحسین و عوامل اصلی هدایتكننده و كنترلكننده او نقاب از چهره برانداختهاند و آشوب و اغتشاش را جانشین تسلیم به رأی مردم كردهاند دیگر فهم این نكته سخت نخواهد بود كه: موج سبز میرحسین و حامیان و هادیان او تدارك یك انقلاب رنگی دیگر در ایران است.
فعالیتها و اقدامات جریانها و گروههای مختلف سیاسی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیش از آنكه عرصه رقابت در طرح و اندیشهها باشد به محاكمه دولت نهم تبدیل شده بود؛ محاكمهای كه اكنون با آشوب خیابانی و تلاش برای تكرار حادثه كوی دانشگاه وارد مرحله دیگری شده است.
شاید در نگاه اول اینگونه به ذهن متبادر گردد كه این قبیل انتقادات و اظهارنظرها نوعی بهرهگیری از تكنیكها و تاكتیكهای جنگ روانی است كه برای منفعل كردن رقیب به كار گرفته شده است؛ اما توجه جدی به اظهارات و برنامههای تبلیغاتی آنها، اهداف و مقاصد پشت پردهای را آشكار میكند. قرائن و شواهد نشان میدهد تلاشی مرموزانه، استتار شده و بسیار پیچیده طراحی و پیاده شده است تا زمینه یك انقلاب رنگی را در ایران فراهم آورند. روزنامهها و سایتهای مهاجم به دولت نهم، سرشار از این شواهد و قرائن است.
برخی از آنها را چنین میتوان شمارش كرد:
1- تشكیك در سلامت انتخابات و القای تقلب در انتخابات
2- طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات و تشكیل كمیته صیانت از آرا
3- افزایش انتظارات و مطالبات عمومی
4- تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام و القای ناكارآمد بودن حاكمیت
5- هجمه به گفتمان انقلاب و امام و رهبری
6- اعلام خطر، تهدیدنمایی، بحراننمایی و سیاهنمایی از اوضاع كشور
7-توهین و تخریب و دروغبافی بیسابقه علیه دولت
8- لشكركشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام
انقلاب مخملی چیست؟
انقلابهای مخملی یا "انقلابهای رنگی" یا "گُلی" از شیوههای براندازی نرم است كه نوعی سرنگون كردن حاكمیت و جابجایی قدرت است و از شیوه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی بهره میگیرد. در برخی از كشورهای اروپای مركزی، اروپای شرقی و آسیای مركزی انقلاب مخملی طراحی و پیاده شده است. این واژه برای نخستین بار از سوی والسلاوهادل -رئیس جمهور پیشین چك، كه در آن زمان رهبر مخالفان چكسلواكی سابق بود- به ادبیات سیاسی وارد شد.
در سال 1989 طی یك دوره شش هفتهای، مخالفان حكومت در چكسلواكی با انجام سلسله اقداماتی زنجیرهای توانستند رژیم حاكم را سرنگون كرده و قدرت را در دست بگیرند.
این طرح و ایده به ترتیب در كشورهایی همچون صربستان، گرجستان، اوكراین و قرقیزستان منجر به تغییر طبقه حاكم شد. غرض اصلی از طراحی و پیادهسازی انقلابهای مخملی، براندازی حكومتهایی است كه امریكا آنها را مانع بسط و گسترش سلطه خود میداند.
برخی از اهداف امریكا از ساماندهی انقلابهای رنگی از این قرار است:
1- تسلط بر مناطقی كه از جهت سیاسی و راهبردی اهمیت ویژه دارند
2- كنترل مسیر انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن
3- حذف یا مهار نظامهایی كه مانع گسترش سلطه امریكا هستند
4- ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مركزی
5- همسو نمودن كشورهای مورد نظر با سیاستهای امریكا
6- فرصتسازی اقتصادی برای امریكا
7- مهار بیداری اسلامی
حكایت اول: انقلاب گل رُز در گرجستان
با فروپاشی شوروی سابق، امریكا و ناتو به حلقه اول اروپای شرقی؛ یعنی سپر دفاعی هارتلند، نفوذ یافتند. پس از آن، توسعه نفوذ در حلقه دوم در دستور كار امریكا قرار گرفت. برای این منظور نفوذ در گرجستان اولویت اول را داشت. امریكا و متحدان اروپاییاش، از طریق بنیاد سوروس و مؤسسات بهظاهر غیردولتی، به ساماندهی یك انقلاب رنگی در گرجستان پرداختند تا سلطهی ناتو به گرجستان- به عنوان حیات خلوت روسیه- گسترش یابد.
در انتخابات پارلمانی نوامبر 2003، دو ائتلاف به رقابت پرداختند: یكی "ائتلاف گرجستان نو" و دیگری "ائتلاف تروئیكای گرجستان".
در كوران رقابت انتخاباتی، بنیاد سوروس (كه مسئولیت پشتیبانی از انقلاب مخملین در گرجستان را عهدهدار بود) پیروزی ائتلاف تروئیكا را پیشاپیش اعلام نمود. اما پس از انتخابات، نتایج شمارش آرا بر پیروزی "ائتلاف گرجستان نو" دلالت میكرد. با اعلام نتایج اولیه انتخابات ائتلاف تروئیكای گرجستان به نتیجه انتخابات اعتراض نمود و دولت را متهم به تقلب در انتخابات كرد.
ائتلاف تروئیكای گرجستان -كه از طریق رسانههای امریكایی و اروپایی حمایت میشدند- هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی فراخواندند. جنبشی به نام كامارا توانست پانزده هزار نفر را در پایتخت سازماندهی نماید. آنان چند روز در مقابل ساختمانهای دولتی از جمله ریاست جمهوری تجمع نمودند و طبق برنامه به پلیس و ارتش گرجستان شاخههای گل رز اهدا میكردند.
در روز افتتاح پارلمان این كشور و در حالی كه رهبر ائتلاف گرجستان نو؛ یعنی شواردنادزه مشغول سخنرانی بود، مخالفان به رهبری ساكاشویلی (از رهبران ائتلاف تروئیكا)، بدون مقاومت پلیس وارد پارلمان شدند و اجازه ندادند "ائتلاف گرجستان نو" قدرت را در دست بگیرد.
سرانجام با موافقت مقامات روسی، شواردنادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب بهاصطلاح گل رز به پیروزی رسید. بهطور كلی فرآیند عملیاتی شدن انقلاب گل رز در گرجستان موارد زیر را شامل میشود:
1- تزریق كمكهای مالی امریكا و غرب به مخالفان حكومت گرجستان
2- حمایت تبلیغاتی وسیع امریكا و غرب از ائتلاف تروئیكای گرجستان و تخریب و تشویش اذهان عمومی
3 - متهم نمودن نظام حاكم در گرجستان به فساد مالی، فساد سیاسی و ناكارآمدی
4- افزایش انتظارات و مطالبات عمومی در جریان مبارزات انتخاباتی
5 - متهم نمودن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات
6 - از پیش برنده اعلام نمودن جریانهای متمایل به امریكا و غرب
7- درخواست باز شماری آرا و همچنین فشار به دولت برای بهرسمیت شناختن پیروزی مخالفان
8 - فراخوان مخالفان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی
9 - تصرف پارلمان و اماكن دولتی و به تعطیلی كشانیدن ادارات
حكایت دوم: انقلاب نارنجی در اوكراین
اوكراین بعد از روسیه بزرگترین كشور اروپایی است و از لحاظ جغرافیای سیاسی وضعی منحصر به فرد دارد. نفوذ امریكا در این كشور، از یك سو حلقه محاصره روسیه را تنگتر مینمود و از سوی دیگر دستیابی امریكا را به بازار منابع نفت و گاز این منطقه آسان میكرد.
كاخ سفید برای ساماندهی انقلاب رنگی در اوكراین تلاش مضاعفی كرد. بهطوری كه پس از وقوع انقلاب نارنجی در این كشور، نیویورك تایمز فاش ساخت: بوش دست كم 65 میلیارد دلار برای این انقلاب هزینه كرده است.
در سال 2004 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری اوكراین، هیچیك از نامزدهای انتخاباتی نتوانستند حد نصاب لازم را در مرحله اول كسب نمایند. یانوكویچ نخستوزیر وقت و هوادار روسیه در دور اول 88/39 درصد و ویكتور یوشچنكو نامزد مورد حمایت امریكا و غرب 22/39 درصد آراء را به دست آوردند. در نتیجه انتخابات به دور دوم كشیده شد.
در مرحله دوم بنا بر اعلام غیررسمی، یانوكویچ با كسب 46/49 درصد آرا بر یوشچنكو كه 61/46 درصد آرا را كسب كرده بود پیروز شد. اما این نتیجه از سوی یوشچنكو و طرفدارانش مورد قبول قرار نگرفت و آنان دولت یانكویچ را به تقلب در انتخابات متهم نمودند. با اعلام نتیجه انتخابات جنبش پارا كه از مدتها قبل با حمایت مالی و تبلیغاتی امریكا سازماندهی شده بود با حضور در خیابانهای كیف، اقدام به تحصن و تظاهرات نمودند. متحصنین -كه تیشرت، بازوبند، كمربند و هِدبند نارنجی بر تن داشتند و با خود پرچمهای نارنجی حمل میكردند- خواستار اعلام پیروزی یوشچنكو از سوی كمیسیون انتخابات شدند.
اما كمیسیون انتخابات پیروزی یانوكویچ را رسماً اعلام نمود و با اصرار این كمیسیون پارلمان اوكراین نیز نتیجه انتخابات را به تصویب رسانید.
با اعلام نتیجه انتخابات از سوی پارلمان اوكراین، تظاهراتكنندگان مانع ورود یانوكویچ به دفتر نخست وزیری شدند و كشور در شرایط جنگ داخلی و تجزیه به دو بخش شرقی (طرفداران یانوكویچ) و بخش غربی (به هواداری یوشچنكو) قرار گرفت. با فوقالعاده شدن اوضاع كشور، پارلمان اوكراین در رأی خود تجدید نظر كرد و اعلام نمود كه در انتخابات تقلب صورت پذیرفته است و از رئیس جمهور درخواست كرد تا كمیسیون انتخابات را منحل كند.
با جانبداری وزیر دفاع از یوشچنكو، شرایط به سود غربگرایان و افراد مورد حمایت امریكا تغییر كرد در نتیجه دادگاه عالی اوكراین سرانجام در 7 دسامبر نتیجه انتخابات را باطل و تاریخ 26 دسامبر را برای برگزاری انتخابات مجدد اعلام نمود. انتخابات مجدد در تاریخ 26 دسامبر و با حضور 12000 ناظر بینالمللی برگزار گردید و یوشچنكو با كمك تبلیغاتی رسانههای امریكایی و اروپایی 52،62 درصد آرا را كسب نمود و رئیس جمهور این كشور شد.
فرآیند انقلاب نارنجی در اوكراین از این قرار است:
1- تزریق كمكهای مالی امریكا و غرب به مخالفان دولت اوكراین
2- انجام عملیات مشروعیت قهقرایی با متهم نمودن دولت اوكراین به خشونت، ترور مخالفان، فساد مالی، فساد اداری و فساد سیاسی
3– ناكارآمد جلوه دادن دولت
4- تصویر سازی مطلوب از یوشچنكو و مخدوش نمودن چهره یانوكویچ بهوسیله رسانههای امریكایی و غربی
5- تخریب و تشویش اذهان عمومی از طریق پخش شایعهی مسموم كردن یوشنچكو بهوسیله دولت یانوكویچ
6- القای تقلب در انتخابات بهوسیله دولت
7- مخالفت با اعلام نتیجه انتخابات و فراخوان مخالفان به نافرمانی مدنی و مبارزه منفی
8- انعكاس گسترده تحولات اوكراین توسط سی ان ان، بیبیسی و یورو نیوز و هدایت افكار عمومی در این كشور
9- برهم زدن نظم و امنیت عمومی و اشغال اماكن دولتی
حكایت سوم: انقلاب لاله ای در قرقیزستان
قرقیزستان اگر چه دارای منابع طبیعی نفت و گاز نمیباشد، اما به دلیل هممرز بودن با چین و افغانستان، دارای جایگاه و اهمیت استراتژیك است. حادثه یازده سپتامبر، قرقیزستان را بیش از پیش در كانون توجهات امریكا قرار داد. از این رو كاخ سفید درصدد جابجایی قدرت در این كشور و تثبیت موقعیت خود در قرقیزستان برآمد. در سال 2005 با رد صلاحیت نامزدهای مخالف دولت در پارلمان، جرقههای انقلاب مخملی در این كشور زده شد.
پس از برگزاری دو مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن، دو مخالف عسگر آقایف، یعنی كولوف وزیر پیشین امنیت قرقیزستان از اهالی شمالی به همراه باقیاف نماینده بر كنار شده پارلمان از اهالی جنوب با یكدیگر متحد گردیدند. با پیوستن خانم اتونبایا نامزد رد صلاحیت شده انتخابات پارلمانی به صفوف مخالفان آقایف، شرایط برای انقلاب مخملی در این كشور فراهم گردید.
در چنین شرایطی جنبش مقاومت جوانان كلكل عهدهدار آغاز انقلاب رنگی یا انقلاب گلی در این كشور شدند. در مناطق جنوبی قرقیزستان، معترضان سازماندهی شده تحت حمایت امریكا، با تجمع در میدان اصلی شهر اوش، فرودگاه و اماكن دولتی را به محاصره خود درآوردند.
دامنه اعتراضات توسط جنبش مذكور بهسرعت به تمامی مناطق قرقیزستان سرایت نمود و در نتیجه مخالفان عسگر آقایف اماكن دولتی و دفتر ریاست جمهوری را در بیشكك به تصرف خود درآوردند و خواستار كنارهگیری وی شدند. با متواری شدن آقایف جابجایی قدرت در این كشور با حمایت و ساماندهی امریكا صورت پذیرفت.
عسگر آقایف پس از فرار از كشور، استفن یانگ- سفیر امریكا در قرقیزستان- را عامل اصلی این انقلاب معرفی كرد. وی اظهار داشت:"یك هفته قبل از وقوع این حوادث در شبكه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ تدوین كرده است و این انقلاب دقیقاً همانند نقشه صورت گرفت."
در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان نقش بنیاد سوروس و اعطای كمكهای مالی كاخ سفید به مخالفان دولت بسیار تعیینكننده بود.
حكایت بدفرجام: انقلاب مخملی در ایران؟!
ایجاد انقلاب رنگی در كشور ما بخشی از پازل راهبردی امریكا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران است كه تاكنون به دفعات طراحی شده؛ اما در هر نوبت با شكست مواجه گردیده است.
*پیشینه انقلاب مخملی در ایران به سال 1378 و حادثه كوی دانشگاه باز میگردد. در روزهای آغازین سال 1378 نتانیاهو، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خواستار اجرای فوری پروژه "انفجار از درونِ" ساختار حكومتی ایران شد و تأكید كرد: "باید با ایران كاری كرد تا همان اتفاقی كه در شوروی سابق صورت گرفت، پیش آید و آن هم انفجار از درون است." در همین راستا یكی از تجدیدنظرطلبان طی مصاحبهای با هفتهنامه راهِ نو تصریح كرد:
"انقلاب اسلامی متأثر از الگوی حكومت شوروی سابق است و سرانجام آنها نیز یكسان است."
در حادثه كوی دانشگاه با القای خبر كذب مبنی بر كشته شدن پنج دانشجو در جریان درگیری با نیروی انتظامی از سوی خانم "ص- و" و تشدید این فضا توسط نشریات زنجیرهای، هیجانگرایی و برانگیختگی در فضای سیاسی جامعه شكل گرفت. در این هنگام تجدیدنظرطلبان سعی داشتند با گسیل داشتن دانشجویان به سوی بیت رهبری، به زعم خود، پروژه انقلاب مخملی و نافرمانی مدنی را كلید بزنند كه با حضور میلیونی مردم در صحنهی دفاع از انقلاب و رهبری این توطئه خنثی شد و عقیم ماند.
*القای انسداد سیاسی در كشور (1379) و تئوریزه كردن مقاومت مدنی (نافرمانی مدنی) از سوی مسافرین كنفرانس ننگین برلین، مرحله دیگری از ساماندهی انقلاب مخملین در ایران بود. در همین رابطه اكبر گنجی در گفت و گویی با نشریه كریستین ساینس مانیتور تصریح كرد: «امیدوارم كه مدل انقلابِ بدون خونریزی چكسلواكی، در ایران انجام گیرد. ما قدم به مرحلهای از دموكراسی میگذاریم كه هزینهای دارد، برای رسیدن به هرچیز باید بهای آن را داد."سرانجام این مرحله منجر به ایجاد اغتشاش و آشوب در جریان نشست دفتر تحكیم وحدت در شهر خرمآباد گردید.
*در سال 1380 شبكههای ماهوارهای ضد انقلاب، جوانان را به نافرمانی مدنی فراخواندند. بیاعتنایی مردم بهویژه جوانان به فراخوان ضد انقلاب، آنان را دچار سرخوردگی كرد. در این مرحله نیز دشمنان جمهوری اسلامی ایران، انقلاب مخملین را به نظاره نشسته بودند كه همانند مراحل قبلی با ناكامی مواجه شدند.
*پروژه قرقیزستانیزه كردن انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1383، برنامه دیگری از مجموعه اقدامات تجدیدنظرطلبان برای ایجاد گسست در ساختار سیاسی و برهم زدن انسجام اجتماعی بود. این پروژه با استعفای برخی از نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم و برخی دیگر از مدیران دولتی آغاز شد؛ تحصن نمایندگان مجلس ششم نیز ادامه همین طرح بود. بی اعتنایی جامعه به تجدیدنظرطلبان و ناآگاهی افراطیون از ظرفیت اجتماعی خود و از همه مهمتر قاطعیت رهبر معظم انقلاب اسلامی، این پروژه را نیز با شكست مواجه كرد.
* ساماندهی انقلاب مخملی در ایران بهوسیله بنیاد سوروس با واسطه افرادی همچون: هاله اسفندیاری، كیان تاجبخش و رامین جهانبگلو از دیگر برنامههای براندازی نرم در ایران بوده است. براساس اعترافات هاله اسفندیاری، بنیاد سوروس با حمایت از برنامههای خاورمیانهای مركز امریكایی "ولسون"، بهدنبال ایجاد یك شبكه غیررسمی در ایران جهت عملی نمودن اهداف براندازی نرم بوده است. در این راستا كیان تاجبخش (مدیر و نماینده بنیاد سوروس در ایران) سعی داشته است تا با اقداماتی همچون راهاندازی كارگاههای مطالعاتی متشكل از جوانان و دانشجویان و تدریس اصول و مبانی شبكهسازی اجتماعی زیرساختهای براندازی نرم در ایران را فراهم سازد.
طراحی و اجرای پروژه جدید
شواهد و قرائن نشان میدهد كه تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم و سكولاریسم با پشتیبانی دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران، در حال طراحی و اجرایی كردن پروژهی دیگری از سلسله پروژههای انقلاب رنگی در انتخابات ریاست جمهوری میباشند. این پروژه كه گرجستانیزه نمودن و اوكراینیزه كردن انتخابات میباشد از مدتها پیش در دستور كار قرار گرفته است.
پروژه جدید در سه فاز طراحی شده است:
1- جنینی
2- مقدماتی
3- تكمیلی
1- فاز جنینی
این فاز در درون خود سه مرحله را شامل میشود كه هدف از اجرای آن زمینهسازی برای دو قطبی كردن جامعه به "افراط" و "اعتدال" بوده است. مراحل سه گانه این فاز عبارت است از:
1- ایجاد كارشكنی در عرصههای مختلف برای ناكارآمد جلوه دادن مسئولان معتقد به گفتمان انقلاب
اعلام خطر و بحرانی خواندن اوضاع كشور و غیرعادی جلوهدادن آن، تلاش برای بیاعتمادكردن مردم و ناامید ساختن ایشان از اوضاع فعلی و گره زدن امید مردم به جریان مخالف نظام و مدعی نجات
2- فاز مقدماتی
این مرحله با ملاقاتهای پنهانی بعضی از مجریان پروژه جدید با واسطههای امنیتی و سیاسی امریكا در "دوبی" به فاز اجرا منتقل گردید و متعاقب آن، بنیاد سوروس (طراح پروژههای انقلاب رنگی) در سال 1386 عدهای از فعالین سیاسی و مطبوعاتی از جمله"م-ع" را به امریكا دعوت كرد. مراحل این فاز را به شرح زیر میتوان شمارش كرد:
1- درخواست از برخی كشورهای اروپایی جهت ترغیب امریكا و صدور قطعنامهی سوم در آستانه انتخابات مجلس هشتم.
2- دو قطبی كردن جامعه به اعتدال و افراط، در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی.
3- ورود در حاكمیت و ساماندهی جریان مشابه با جریان 14 مارس در لبنان برای ایجاد تعارض و دوگانگی در حاكمیت.
فاز تكمیلی:
پیادهسازی فرآیندهای انقلاب رنگی در گرجستان و اوكراین فاز تكمیلی پروژه جدید میباشد. شواهد و قرائن نشان میدهد این فاز نیز به مرحله اجرا منتقل گردیده است.
1- تشكیك در سلامت انتخابات و القای تقلب در آن پیش از انتخابات
2- توهین و تخریب ناجوانمردانه علیه دولت نهم و شخص ریاست جمهوری
3- اعلام پیروزی در انتخابات پیش از آغاز آن 4- زمینهسازی برای اعتراض به نتیجه انتخابات
5- همجبهه شدن برخی از كاندیداها با نیروهای معاند و مخالف نظام
6- هزینههای هنگفت تبلیغاتی آن هم برای دروغنمایی علیه دولت
7- به بازی گرفتن رنگ سبز
8- راه اندازی تبلیغات خیابانیِ پرجنجال و پرتنش برای زمینهسازی آشوبهای خیابانی
9- جعلی و دروغ خواندن نتیجه انتخابات
10- دادن آمارهای دروغ و ساختگی درباره نتیجه آرا
11- فریب دادن و همراه ساختن برخی از دانشجویان و جوانان با عاملان اصلی و اجیركردگان در آشوبهای خیابانی و... از جمله مراحل این فاز است.
در پایان همه شما را دعوت میكنیم به تأمل در رفتار و گفتار و داعیههای قبل و بعد از رأیگیری آقای میرحسین موسوی و اظهارات حامیان و هادیان ایشان از هاشمی رفسنجانی گرفته تا خاتمی و بهزاد نبوی و تاجزاده و.... تا ببینید كه ایشان با داعیهی انقلاب و امام و رهبری و خدمت و عزت با چه كسانی روی هم ریختهاند و چه میكنند و كجا را نشانه گرفتهاند و به كجا میروند!